ساکن ِ چهار خانه ی پیراهنش ...
ساکن ِ چهار خانه ی پیراهنش ...

ساکن ِ چهار خانه ی پیراهنش ...

دلم میخواهد آن پاییز بارانی را

آن کافه ی گرم و صمیمی را

آن میز  پر خاطره ی بلوطی رنگ کنج پنجره را

آن مرد پیر نوازنده را

آن قهوه ای چشمانت را که به قهوه ی فنجان طعنه میزند ...

با یک تجدید خاطره موافقی ؟

من و خیالت / عصر پنج شنبه / کافه ی همیشگی ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد